بسم الله الرحمن الرحیم- اخذ شده از سایت-ولی عصر-عج –www-valiasr-aj.comلکافی، ج1، ص348.
امام باقر علیه السلام فرمود: چون امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، محمد بن حنفیه، شخصى را نزد على بن الحسین علیهما السلام فرستاد که تقاضا کند با او در خلوت سخن گوید سپس (در خلوت) به آن حضرت چنین گفت:
پسر برادرم ! میدانى که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله وصیت و امامت را پس از خود به امیر المؤمنین علیه السلام و بعد از او به امام حسن علیه السلام و بعد از او به امام حسین علیه السلام واگذاشت. و پدر شما به شهادت رسید و وصیت هم نکرد، و من عموى شما و با پدر شما از یک ریشهام و زاده على علیه السلام هستم. من با این سن و سبقتى که بر شما دارم از شما که جوان هستید به امامت سزاوارترم؛ پس با من در امر وصیت و امامت منازعه و مجادله مکن.
على بن الحسین علیه السلام به او فرمود: اى عمو از خدا پروا کن و چیزى را که حق ندارى ادعا مکن. من تو را موعظه میکنم که مبادا از جاهلان باشى، اى عمو! همانا پدرم صلوات اللَّه علیه پیش از آنکه رهسپار عراق شود به من وصیت فرمود و ساعتى پیش از شهادتش نسبت به آن با من عهد کرد.
و این سلاح رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است نزد من، متعرض این امر مشو که میترسم عمرت کوتاه و حالت پریشان شود.
همانا خداى عز و جل امر وصیت و امامت را در نسل حسین علیه السلام مقرر داشته است، اگر میخواهى این مطلب را بفهمى بیا نزد حجر الاسود رویم و محاکمه کنیم و این موضوع را از او بپرسیم،
امام باقر علیه السلام میفرماید، این گفتگو میان آنها در مکه بود، پس رهسپار شدند تا به حجر الاسود رسیدند، على بن الحسین به محمد بن حنفیه فرمود:
تو اول به درگاه خداى عز و جل تضرع کن و از او بخواه که حجر را براى تو به سخن آورد و سپس بپرس.
محمد با تضرع و زارى دعا کرد و از خدا خواست و سپس از حجر خواست (که بامامت او سخن گوید) ولى حجر جوابش نگفت.
على بن الحسین علیه السلام فرمود: اى عمو اگر تو وصى و امام میبودى جوابت میداد. محمد گفت: پسر برادر تو دعا کن و از خدا بخواه، على بن الحسین علیه السلام به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: از تو میخواهم بآن خدائى که میثاق پیغمبران و اوصیاء و همه مردم را در تو قرار داده است (همه باید نزد تو آیند و بپیمان خدا وفا کنند) که وصى و امام بعد از حسین علیه السلام را به ما خبر ده.
سنگ جنبشى کرد که نزدیک بود از جاى خود کنده شود، سپس خداى عز و جل او را به سخن آورد و بزبان عربى فصیح گفت: بار خدایا همانا وصیت و امامت بعد از حسین بن على علیه السلام به على بن حسین بن على بن ابى طالب پسر فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله رسیده است.
پس محمد بن على (محمد حنفیه) برگشت و پیرو على بن الحسین علیه السلام گردید.
بررسی سند روایت-مام صادق در خطبهاى که حال و صفات امامان علیهم السلام را بیان میکند میفرماید:
همانا خداى عز و جل به وسیله ائمه هدى از اهل بیت پیغمبر ما دینش را آشکار ساخت و علمش را روشن نمود و براى آنان باطن چشمههاى علمش را گشود، هر که از امت محمد صلی الله علیه وآله حق واجب امامش را شناسد طعم و شیرینى ایمانش را بیابد و فضل خرمى اسلامش را بداند؛ زیرا خداى تبارک و تعالى امامرا به پیشوائى خلقش منصوب کرده و بر روزیخواران اهل جهانش حجت قرار داده و تاج وقارش بر سر نهاده و از نور جباریتش بدو افکنده با رشتهاى الهى تا آسمان کشیده که فیوضات خدا از او منقطع نشود و آنچه نزد خداست جز از طریق وسائل او به دست نیاید و خدا اعمال بندگان را جز با معرفت او نپذیرد آنچه از امور مشتبه تاریک و سنتهاى مشکل و فتنههاى ناآشکار بر او وارد شود، حکمش را میداند.
خداى تبارک و تعالى همیشه امامان را براى رهبرى خلقش از اولاد حسین علیه السلام و از فرزندان بلا واسطه هر امامى براى امامت برگزیند و انتخاب کند و ایشان را براى خلقش بپذیرد و بپسندد، هر گاه یکى از ایشان رحلت کند از فرزندان او امامى بزرگوار آشکار و رهبرى نوربخش و پیشوائى سرپرست و حجتى دانشمند براى خلقش نصب کند.
آنان از طرف خدا پیشوایند، به حق هدایت کنند و به حق داورى نمایند، حجتهاى خدا و داعیان به سوى خدایند، از طرف خدا مخلوق را سرپرستى کنند.
بندگان خدا به رهبرى آنها دیندارى کنند و شهرها به نورشان آبادان شود و ثروتهاى کهنه از برکتشان فزونى یابد، خدا ایشان را حیات مردم و چراغهاى تاریکى و کلیدهاى سخن و پایههاى اسلام قرار داده و مقدرات حتمى خدا بر این جارى شده.
پس امام همان برگزیده،پسندیده، رهبر، محرم اسرار و امید بخشى است که به فرمان خدا قیام کرده است، خدا او را براى این برگزیده و در عالم ذر که او را آفریده، زیر نظر خود پروریده و در میان مردم، او را همچنان ساخته است، در عالم ذر پیش از آنکه جاندارى پدید آید، امام را مانند سایهاى در سمت راست عرش آفریده و با علم غیب خود، به او حکمت بخشیده و او را برگزیده و براى پاکیش انتخابش کرده است.
باقى مانده خلافت آدم علیه السلام به او رسیده و از بهترین فرزندان نوح علیه السلام است، برگزیده خاندان ابراهیم علیه السلام و سلاله اسماعیل و انتخاب شده از عترت محمد صلّى اللَّه علیه و آله است.
همیشه زیر نظر خدا سرپرستى شده و با پرده خود حفظ و نگهبانیش نموده و دامهاى شیطان و لشکرش را از او کنار زده و پیش آمدهاى شب هنگام و افسون جادوگران را از او دور ساخته است، روى آوردن بدى را از او برگردانیده از بلاها برکنار است، از آفتها پنهان است، از لغزشها نگهدارى شده و از تمام زشتکاریها مصونست.
در جوانى به خویشتن دارى و نیکوکارى معروف است و در پیرى به پاکدامنى و علم و فضیلت منسوب، امر امامت پدرش به او رسیده و در زمان حیات پدرش از آن گفتار خاموش بوده؛ چون ایام پدرش گذشت و مقدرات و خواست خدا نسبت به او پایان یافت و اراده خدا او را به سوى محبت خود رسانید و به پایان دورانش رسید، او در گذشت و امر خدا پس از او بوى رسید، خدا امر دینش را به گردن او نهاد و او را بر بندگانش حجت کرد و در بلادش سرپرست نمود و به روح خود قوتش داد و از علم خود باو داد و از بیان روشن [گفتار حق] آگاهش نمود و راز خود بدو سپرد و براى امر بزرگش (رهبرى تمام مخلوق) دعوت فرمود و فضیلت بیان علمش را به او خبر داد و براى رهبرى خلق منصوبش ساخت و بر اهل عالم حجتش نمود و مایه روشنائى اهل دین و سرپرست بندگانش کرد، او را براى امامت خلق پسندید و راز خود بدو سپرد و بر علم خویش نگهبانش کرد و حکمتش را در او نهفت و سرپرستى دینش را از او خواست و براى امر بزرگش او را طلبید و راههاى روشن و احکام و حدود خویش باو زنده کرد.
امام هم با نور درخشان و درمان مفید، هنگام سرگردانى نادانان و سخن آراستن اهل جدل، به عدالت قیام کرد در حالى که با حق واضح و بیان از هر سو روشن همراه بود و به راه مستقیمى که پدران درستکارش علیهم السلام رفته بودند، گام برداشت؛ پس حق چنین عالمى را جز بدبخت نادیده نگیرد و جز گمراه نومید منکرش نشود و جز دلیر بر خداى جل و علا برایش کارشکنى نکند.
الکافی، ج1، ص203.